جدول جو
جدول جو

معنی توبیخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

توبیخ کردن
(اَ نَ / نِ گَ تَ)
ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن. (ناظم الاطباء). سرزنش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زجر و توبیخی که در حق کودکان دیگر کردی در حق وی روا نداشتی. (گلستان). رجوع به توبیخ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
توبیخ کردن
نکوهیدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، تنبیه کردن، مجازات کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبیت کردن
تصویر تثبیت کردن
استوار کردن پا برجا کردن: (مقام خود را تثبیت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولید کردن
تصویر تولید کردن
ایجاد کردن پدید آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین کردن
تصویر توهین کردن
ویزاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
انگیزه نمودن ویچاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توفیر کردن
تصویر توفیر کردن
سود بردن، نفع بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقیف کردن
تصویر توقیف کردن
بازداشت کردن (کسی را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیح کردن
تصویر تقبیح کردن
زشت گفتن زشت شمردن بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیح کردن
تصویر تسبیح کردن
بپاکی یاد کردن خدای را، سبحان الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبیق کردن
تصویر تطبیق کردن
برابر کردن دو چیز با هم مطابق ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه کردن
تصویر تشبیه کردن
همانند کردن چیزی را بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیر کردن
تصویر تدبیر کردن
چاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
فرهوختن پروردن فراهیختن هختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
پرورش دادن، فرهیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تولید کردن
تصویر تولید کردن
زاستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
Dispense, Distribute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
Describe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
Admonish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تولید کردن
تصویر تولید کردن
Manufacture, Produce, Spawn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهین کردن
تصویر توهین کردن
Affront, Insult
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
Castigate, Chasten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
Justify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
наказывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهین کردن
تصویر توهین کردن
оскорблять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تولید کردن
تصویر تولید کردن
производить , порождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
описывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
предостерегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
раздавать , распределять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
оправдывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
bestrafen, züchtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهین کردن
تصویر توهین کردن
beleidigen
دیکشنری فارسی به آلمانی